آنچه در پي مي آيد بحثي است پيرامون انواع اجل ها و علت نامگذاري آنها. نويسنده با استناد به آيات و روايات، درمورد مرگهاي زودرس و به اصطلاح اجل معلق و اسباب فرارسيدن پيش از موعد آن سخن گفته است كه اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
مرگ آدمي به دو سبب اصلي اتفاق مي افتد، مرگ هايي كه به سبب پايان يافتن توانايي و ظرفيت جسمي بدن فرا مي رسد و از آن به مرگ طبيعي ياد مي شود، و مرگ هايي كه به سبب اتفاقات و رفتارهاي آدمي رخ مي دهد و از آن به مرگ زودرس و ناگهاني تعبير مي شود.
در فرهنگ قرآني، دو دسته مرگ مورد شناسايي قرار گرفته است كه از آن به اجل مسمي و اجل معلق ياد مي شود. اجل مسمي شايد تا اندازه اي شباهت به همان مرگ طبيعي داشته باشد هرچند كه تفاوت هايي نيز ميان آن دو مي توان قائل شد. اجل معلق نيز شباهت هايي با مرگ ناگهاني دارد. البته بهتر است كه از اجل معلق به مرگ زودهنگام ياد شود.
مرگ زودهنگام يا مرگ ناگهاني و يا همان اجل معلق، چنان كه گفته شد به طور مستقيم ارتباط تنگاتنگي با رفتارهاي ما دارد. از اين رو ارتباط گناهان با مرگ زودهنگام و ناگهاني و نيز اجل معلق در آيات و روايات ثابت شده است. براين اساس سخن گفتن از مرگ گناهي و گناهان مرگ آفرين، در روايات امري طبيعي جلوه داده شده است. به اين معنا كه گناهان، كاركردهاي متفاوت و متعددي در زندگي بشر در دنيا و آخرت دارند؛ از جمله كاركردها و آثار آن در زندگي دنيوي مي توان به ايجاد مرگ هاي ناگهاني و زودهنگام و همچنين كاهش نعمت ها و روزي ها، افزايش نقمت ها و گرفتاري ها و مانند آن اشاره كرد.
البته ناگفته نماند كه گناهان مرگ آفرين مي تواند گناهي را شامل شود كه به سبب آن گناه، حدود و كيفر مرگ و قتل جاري شود؛ ولي دراين جا موارد و منظور از گناهان مرگ آفرين، اين موارد را شامل نمي شود. بنابراين به گناهاني توجه داده شده است كه به طور غيرمستقيم مرگ به ظاهر طبيعي نه قتل را موجب مي شود.
نظام احسن الهي، نظامي ساده و پيچيده است، به گونه اي كه همه چيز آن به هم پيوسته اند. اين گونه است كه حتي حركت برگ درختي در درون چاهي تاريك مي تواند تاثيرات شگرفي برهستي به جا گذارد. اگر بخواهيم اين معنا را تبيين كنيم مثالي مي زنيم. چوبي چندمتري با قطري كم در درون ديواره سدي بتوني و استوار تصور كنيد كه به هر علت عمدي و يا سهوي در آن جا مانده است. اين چوب در يك فرآيندي مي پوسد و اجازه مي دهد تا آب در درون ديواره بتوني نفوذ كند و دربلندمدت آب راهي به پشت سد باز كند و درنهايت با خوردگي ديواره بر قطر سوراخ و شكاف بيفزايد و موجبات فرار آب را فراهم آورده يا درنهايت سد را از هم بپاشاند.
به نظر مي رسد كه اين فروپاشي سد، امري طبيعي و مرگ عادي بوده است، ولي هنگامي كه مهندس سازه به سد مي نگرد و آن را تحليل مي كند، به مرگ زود هنگام سد اشاره مي كند و آن را امري طبيعي در عين حال غيرطبيعي برمي شمارد؛ زيرا اين سد درصورتي كه آن چوب چند متري نبود، عمري به مراتب بيشتر از اين داشت، ولي اين چوب موجب شد تا عمر سد بسيار كوتاهتر از آن گردد كه در محاسبات طبيعي به دست آمده بود.
از نظر اسلام، نقش و كاركرد گناهان در زندگي بشر نيز اين گونه است. به اين معنا كه اگر گناه خاصي چون قطع رحم نبود، شخص مي بايست هفتاد و هشتاد سالي عمر مي كرد، ولي به سبب گناه قطع رحم، شخص در مدت زماني عمر خويش، چوب فاسد كننده عمر گذاشته كه در يك فرآيند، زمان عمر وي را كاهش داده است.
اميرمؤمنان علي(ع) در دعاي كميل مي فرمايد: اللهم اغفر لي الذنوب التي تهتك العصم، اللهم اغفر لي الذنوب التي تنزل النقم، اللهم اغفر لي الذنوب التي تغير النعم، اللهم اغفر لي الذنوب التي تحبس الدعاء، اللهم اغفر لي الذنوب التي تنزل البلاء. خدايا ببخش آن گناهاني را كه پرده عصمتم را مي درد؛ خدايا ببخش آن گناهاني را كه بر من كيفر عذاب نازل مي كند؛ خدايا ببخش آن گناهاني را كه در نعمتت را به روي من مي بندد؛ خدايا ببخش آن گناهاني را كه مانع قبولي دعاهايم مي شود؛ خدايا ببخش آن گناهاني را كه بر من بلا مي فرستد.
امير مؤمنان علي(ع) در اين فرازها به خوبي آشكار مي كند كه چگونه گناهان كه امري به نظر بيرون از دايره تكوين است در امور تكويني و جهان خارج، تأثير مي گذارد و معادلات و محاسبات را دگرگون مي كند.
در آيات و روايات بسيار ديگري نيز اين معنا تبيين و تشريح شده است كه چگونه پرداخت زكات و در پيش گرفتن تقواي الهي از سوي جامعه اي، مي تواند موجب افزايش رزق و روزي شود و يا درهاي آسمان را به روي بندگان بگشايد، چنان كه ترك تقوا و ارتكاب گناه از سوي عده اي از مردم، موجب مي شود تا آنان گرفتار بلاهاي به ظاهر طبيعي چون سيل و زلزله شوند. از اين رو در علت وقوع امور طبيعي چون زلزله و سيل و توفان، تنها نمي بايست به علل طبيعي آن توجه داشت، بلكه به رفتارهاي آدمي نيز توجه كرد كه موجب مي شود زمين بر خود بلرزد و خشم خويش را به شكل زمين لرزه اي يا توفاني آشكار كند. در حقيقت فسادي كه در آب و هوا و دريا و خشكي پديد مي آيد، يكي از عوامل بسيار مؤثر و مهم آن دستاوردهاي زشت و پليد بشري است. (ظهرالفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس)
به هر حال در تفكر اسلامي و روايات معتبر و آيات وحياني، اثبات شده است كه جهان تكوين چنان به هم پيوسته است كه رفتارهاي آدمي مي تواند در جهان خارج و طبيعت تأثير شگرفي به جا گذارد بطوري كه زمين لرزه ها و توفان ها از جمله كوچك ترين آثار آن باشد.
اجل به معناي هنگام، زمان، وقت معين و محدود، (لغت نامه دهخدا) نهايت زمان عمر، هنگام مرگ، (فرهنگ لاروس.) مدت تعيين شده براي امور مثل نهايت مدت براي اداي قرض (همان و نيز فرهنگ فارسي معين.) و پايان عمر انسان ها، امت ها و موجودات است. (مفردات راغب؛ العين؛ مجمع البيان، ج3و 4). واژه «اجل» هم در امور تكويني و هم در امور اعتباري، كاربرد دارد و در اين جا مراد از اجل همان، اجلي است كه در امور تكويني جاري مي شود.
اجل در فرهنگ قرآني به دو بخش اصلي اجل مسمي (حتمي) و اجل معلق تقسيم شده است. اجل مسمي به اين معناست كه براي هر چيزي زمان مشخصي است كه با سرآمد آن عمر آن چيز پايان مي يابد. به عبارت ديگر هر چيزي در طبيعت تاريخ مصرف دارد.
اجل مسمي كه از آن به اجل حتمي نيز ياد مي شود تنها مختص انسان نيست بلكه همه آفريده هاي الهي را در برمي گيرد. از اين رو خداوند در آياتي چون 38 و 39 سوره رعد و 103 و 104 سوره هود و 29سوره لقمان و 13 سوره فاطر و 5سوره زمر از اجل مسماي حركت خورشيد و ماه و برپايي قيامت و رستاخيز سخن مي گويد و در آيه 2سوره رعد، كرات آسماني را داراي اجل تغيير ناپذير مي داند. آيه34 سوره اعراف و نيز 49سوره يونس و آياتي ديگر، از اجل مسمي و تغييرناپذير امت ها و جوامع بشري سخن به ميان آورده است.
به نظر مي رسد كه اجل مسمي همان اجل مكتوب باشد كه در آيات 38و 39 سوره رعد و آيه 11 سوره فاطر از آن سخن گفته شده است. در روايات، «اجل مسمي» به اجل غيرقابل تغيير، تفسير شده است. (نورالثقلين، ذيل آيه34 سوره اعراف).
اما انسان ها افزون بر اجل مسمي و تغيير ناپذير داراي يك اجل معلق نيز هستند كه تغييرپذير است. (انعام آيه2) هم چنين از كلمه «يوخركم الي اجل مسمي» در آيه9 و 10 سوره ابراهيم استفاده مي شود كه در مقابل «اجل مسمي» اجل ديگري نيز هست كه قابل تغيير است كه از اين اجل دوم به اجل معلق ياد مي شود.
از آن جايي كه اين اجل معلق ارتباط تنگاتنگي با رفتار و كردار آدمي مي يابد، از آن به عنوان اجل زودهنگام نيز ياد مي شود، زيرا شخصي كه گرفتار اجل معلق مي شود، مي بايست به طور طبيعي و براساس اجل مسماي الهي، عمر بيش تري مي داشت، ولي به سبب رفتارهايي، آن زمان از ميان مي رود عمرش كوتاه شده و گرفتار مرگ معلق مي شود.
خداوند در آيات3 و 4 سوره نوح، عبادت گريزي و بي تقوايي و اطاعت نكردن از پيامبر الهي را موجب مرگ، پيش از رسيدن اجل مسمي معرفي مي كند. به اين معنا كه امور سه گانه ترك عبادت، بي تقوايي و عدم اطاعت از پيامبران مي تواند مرگ طبيعي آدمي را پيش اندازد و عمر او را كوتاه كند.
آيه10 سوره ابراهيم نيز اعراض از دعوت الهي را موجب كاهش عمر و نرسيدن جوامع و امت ها به اجل مسماي خود مي داند؛ زيرا جوامع، با اعراض، از دعوت الهي، رفتاري را در پيش مي گيرند كه زمينه را براي انزال عذاب هاي الهي فراهم مي آورد و بلاياي به ظاهر طبيعي چون توفان و زمين لرزه و سيل و قحطي و مانند آن موجب مي شود تا جامعه در وضعيتي قرارگيرد كه استقرار و امنيت و آسايش نداشته باشد و از درون بپاشد و به جاي همگرايي و اتفاق و عدالت، واگرايي و تفرقه و ظلم جانشين آن شود و مردم به جان هم بيفتند و دولت و نظام سياسي و اجتماعي از ميان برود به گونه اي كه ديگر جامعه اي برقرار نماند.
از آن جايي كه در بينش و نگرش قرآني، اجل به دست خداوند است و خداوند، به عنوان منشأ اجل ها معرفي شده و اوست كه اجل و مدت زمان مرگ و هستي انسان ها و هر موجود ديگري را معين و مشخص مي كند (آل عمران آيه145 و انعام آيات 2و 128 و نيز ابراهيم آيه10 و اسراء آيه99 و آيات ديگر) بنابراين مي توان گفت كه تغيير اجل ها نيز به دست اوست (رعد آيات38 و 39) و خداوند است كه مي تواند اجل ها را تغيير دهد و اجلي را محو و اجلي ديگر را ثبت كند.
براين اساس اگر براي كسي عمر طولاني يا كوتاهي نوشته شده باشد، خداوند مي تواند همان اجل مكتوب و مسما را تغيير دهد، زيرا ام الكتاب در اختيار و بخشي از فرمان اوست كه مي تواند تغيير داده و محو و اثبات نمايد. (نوح آيه47 و فاطر آيه11 و رعد آيات 38و 39)
خداوند در آيات 10 سوره ابراهيم و 4 سوره نوح،خود را منشأ اصلي تغيير اجل ها از جمله اجل معلق معرفي مي كند. به اين معنا كه خداوند اجل معلق را نيز تاخير مي افكند.
البته در آيات ديگر تبيين وتشريح شده كه اين تغيير در اجل معلق و تاخير در آن نيازمند زمينه ها و بسترهايي است كه شخص خود با اعمال و رفتارش بدان شكل مي بخشد.
اگر بخواهيم علل و عواملي كه زمينه ساز تاخير در اجل معلق است دسته بندي كنيم مي توانيم آن را در چهار چيز اصلي سامان دهيم كه عبارتند از: 1- اجابت دعوت الهي و پذيرش اسلام و ايمان 2- اطاعت از پيامبران 3- عبادت الهي 4- تقوا.
خداوند در آيه 10 سوره ابراهيم، اجابت دعوت الهي و پذيرش اسلام و ايمان را عامل اصلي براي طولاني شدن عمر آدمي تا اجل مسمي و معين الهي مي داند و مردم را تشويق مي كند كه با پذيرش اسلام، مرگ هاي خود تا زمان اجل مسمي به تاخير افكنند.
آيات يك تا سوم سوره نوح به عامل دوم اشاره مي كند كه همان پذيرش اطاعت از پيامبران در راستاي اطاعت از خداوند است. اطاعت از پيامبران از جمله پيامبر گرامي(ص)، عامل مهمي در تاخير اجل تا زمان مسماي آن است.
همين آيات به دو عامل عبادت و تقواي الهي به عنوان عوامل تاخير ساز اشاره مي كند تا مردم را براي انجام كارهاي خير و نيك، دعوت و ترغيب نمايد.
اصولا انسان زندگي را بايد براي كارهاي نيك و فراهم آوري شرايط رشد و كمال بخواهد و اگر مرگي را مي خواهد براي رهايي از شر و بلاهايي باشد كه دين و كمال را از وي سلب مي كند. البته درخواست مرگ در هر شرايطي نادرست است مگر آن كه اين درخواست مرگ همان شهادت در راه خدا باشد.
در دعاي ماثوري كه در مفاتيح الجنان از امام سجاد(ع) براي روز سه شنبه نقل شده، آمده است: اللهم اجعل الحياه زياده لي في كل خير و اجعل الموت راحه لي من كل شر؛ خداوندا زندگي ام را براي انجام كارهاي خير بيافزا و مرگم را آسايش و راحتي از هر شر و بدي قرار ده. به اين معنا كه آدمي اگر زندگي طولاني مي خواهد، براي انجام كارهاي خير باشد و مرگش براي اين باشد كه از شر و بدي رهايي يابد. البته اين حديث همانند ديگر احاديث پيامبر(ص) در كتب اهل سنت نيز آمده است كه بيانگر اين معناست كه اين مطلب را شيعه و سني به آن اذعان دارند و همه از منبع واحد و يگانه الهي سرچشمه گرفته است.
به هر حال بسياري از مردم به سبب ترك اطاعت و تقواي الهي، گرفتار مرگ زودرس مي شوند و گناهان، عمرشان را كوتاه مي كند؛ چنان كه خداوند به صراحت مي فرمايد كه بسياري از سختي ها و مشكلات زندگي به سبب ترك ذكر الله است: و من اعرض عن ذكري فان له معيشه ضنكا «و هر كس از ياد من روي گرداند، زندگي سخت و تنگي خواهد داشت.»
امام صادق(ع) درباره تاثير گناهان و بي تقوايي در مرگ هاي زودرس مي فرمايد: «نعوذ بالله من الذنوب التي تعجل الفناء و تقرب الاجال و تخلي الديار و هي قطعيه الرحم و العقوق و ترك البر»؛ «به خدا پناه مي برم از گناهاني كه نابودي را شتاب مي دهند و مرگ ها را نزديك مي سازند و خانه ها را ويران مي كنند و آنها قطع رحم و آزردن و نافرماني پدر و مادر و ترك احسان و نيكي است.»
آن حضرت(ع) هم چنين در اين باره مي فرمايد: من يموت بالذنوب اكثر ممن يموت بالاجال و من يعيش بالاحسان اكثر ممن يعيش بالاعمار؛ تعداد كساني كه به واسطه گناهان خود مي ميرند از كساني كه به واسطه به سرآمدن عمر (اجل حتمي) مي ميرند بيشتر است، و تعداد كساني كه به سبب احسان و نيكوكاري زندگي درازمي كنند، افزون تر است. (بحارالانوار، ج5، ص 041)
از اين دسته از روايات مي توان نتيجه گرفت كه مردم به سبب گناهان و ترك عبادت و تقواي الهي، دچار مرگ زودرس مي شوند و پيش از آن كه مرگ محتوم و قطعي آنان برسد، خودشان با دست هاي خود، گور خود را مي كنند و از نعمت زندگي محروم مي شوند.
اين كه گناهان و يا رفتار آدمي در جهان تكوين اثر مي گذارد از آن روست كه نظام هستي بر اساس اسباب و علل آفريده شده است و هر كاري در جهان در امر ديگر جهان تاثير مي گذارد، چنان كه افزايش مصرف سوخت هاي فسيلي از سوي انسان موجب افزايش گازهاي گلخانه اي و آسيب ديدن لايه ازون در جو و افزايش گرما و مرگ و مير گياهان و جانوران بسياري مي شود. امام صادق(ع) درباره نظام سبب و مسببي جهان آفرينش مي فرمايد: ابي الله ان يجري الامور الا باسباب، فجعل لكل شيء سببا؛ خداوند ابا و پرهيز دارداز جريان امور، مگر از طريق اسباب آن ها، پس براي هر چيزي سببي قرار داده است
(ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، ج 5، ح 6618)
باشد با پرهيز از گناهان و ترك آن و هم چنين پيروي از آموزه هاي قرآني و اسلامي، در مسيري گام برداريم كه نعمت هاي الهي به سوي ما سرازير شده و بلاياي به ظاهر طبيعي و عادي از سر ما دور گردد و جامعه و كشور اسلامي از بركات الهي بهره مند شود.